- سختی کشی(سَ کَ/ کِ)
رنج بری. تحمل مشقت:
بسختی کشی سخت چون آهنم
که از پشت شاهان روئین تنم.
نظامی.
نه ایم آمده از پی دلخوشی
مگر کز پی رنج و سختی کشی.
نظامی.
کزین آمدن شه پشیمان شده ست
ز سختی کشی سست پیمان شده ست.
نظامی.
نداند کسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد بسختی کشی.
سعدی
بسختی کشی سخت چون آهنم
که از پشت شاهان روئین تنم.
نظامی.
نه ایم آمده از پی دلخوشی
مگر کز پی رنج و سختی کشی.
نظامی.
کزین آمدن شه پشیمان شده ست
ز سختی کشی سست پیمان شده ست.
نظامی.
نداند کسی قدر روز خوشی
مگر روزی افتد بسختی کشی.
سعدی
